به نام خدا
سلام؛
دیگه گرفتاریهایی که علاوه شدن بر گسترش بیاندازه فضای مجازی، مجال دید و بازدید رو ازمون گرفته و معمولا با دوستان، ارتباط مجازی داریم.
گاهی که گفتگویی باز میشه، چشمم میفته به عکس پروفایل و میبینم دوستم تغییر کرده. نرم نرمک، قدم قدم، یواش یواش.
کسی که تا دیروز، گل و پرنده رو پروفایلش بود، کمکم یه عکس محجبه و دور از خودش گذاشت. بعد یه عکس نزدیکتر از پشت سر با پوشش کامل. بعد عکس چهرهای که زیاد پیدا نیست. بعد عکس چهرهای که بهت لبخند میزنه و حالا یه کم هم روسریش شلتر شده. بعد ... .
این حرفها، قدیمی نمیشن. تکرارش، نباید ناراحتمون کنه. باید فکر کنیم.
شیطون، از اول نمیاد بگه حجابتو بردار. همین که دستتو بهش دادی، قدم قدم میبردت. یهو به خودت میای میبینی چه کردی با خودت!
زمزمههای شیطون، همیشه ریز ریزه. همیشه پر از حرفای حق و خوبیه که یه کم ناحق هم قاطیش شده. مثلا اول میگه حالا با لاک نماز بخونی چی میشه؟ وضوی جبیره میگیری دیگه! خدا مهربونه!
بعد یهو سر درمیاری از اینکه: اصلا خدا به عبادت ماها چه احتیاجی داره؟!
همینجور یهویی، میبینی قافیه رو به کل باختی.
بعد هم به سرعت ناامیدت میکنه تا راه برگشت نداشته باشی.
................
پ.ن.
سالها پیش، تمام کتابهای پائولو کوئلیو رو خریدم و خوندم. اون زمان آخرین کتابش "یازده دقیقه" بود. تو هر کشوری، کتاب جدیدش چاپ میشد، غوغا میکرد و کتابفروشیها پر میشد از پوسترهای تبلیغاتی بزرگ و البته پر میشد از مشتری. بعدها دیدم تو ایران هم به وفور منتشر میشه و قابل دسترسیه. کاری ندارم و نمیخوام وارد نقد بشم، ولی همیشه، قاعده اینه که جبهه باطل، حتما و حتما از دادههایی که حق هستند استفاده میکنه تا به اون باطلی که مطلوبشه برسه. چون فطرت انسان، اساسا حقطلبه. پس نمیاد بگه: "دزدی کن!" بلکه میگه: "این اصلا دزدی نیست، پس گرفتن حقته! متعلق به خودته!"
در هر حال، جملات خوب زیادی از کتاباش یادمه. یکیش این بود که برای هر کاری که میخوای انجام بدی، یه "چرا" مطرح کن و اگر پاسخ اون چرا، محکم و معقول بود، اونوقت با قوت انجامش بده.
حرف قشنگیه، هرچند هدف نویسنده، چیز دیگهای بود!
در هر حال، تفکر کردن، و چرایی داشتن، ضروری، لازم و بلکه واجبه. واجب!
یعنی کسی تفکر نکنه، میره جهندم!
بازدید امروز: 152
بازدید دیروز: 190
کل بازدیدها: 584613